بیان معیارهای مسلمان بودن و مرز کفر؛ زمینه ساز اخوت اسلامی
اخوت اسلامی و معیارهای مسلمان بودن
اسلام برای اهل کتاب و کفار، حقوقی تقریبا مشابه حقوق مسلمانان قایل است، و از مال و جان آنان همانند یک مسلمان دفاع می کند، نگاهی از روی مدارا به آنها در اوج اقتدار و حاکمیت اسلام نشان از عطوفت اسلام در برابر ملل و نحل دارد.
درآمد
دین مقدس اسلام راه سعادت و کمال را برای بشر ارایه داده و ابزارهای رساننده به فلاح را برای آدمیان معرفی کرده است، آموزه های آن برای بشر مدارا و بردباری را به ارمغان آورده است، اما با پیدایش مذاهب اسلامی و مکاتب فقهی و کلامی و عجین شدن آنها با مسایل سیاسی و... اختلافات و گسست هایی در میان مسلمانان پدید آمده که همه ی متفکران مصلح را آزرده و فریادشان را بر آورده است، نگاهی به نوشته های آنان نشان از همین آه جگرسوز دارد، همگان بسان نی هایی هستند که از نیستان وحدت بریده شده و به دلیل دور ماندن از اصل خویش، اینک به حکم طبع در پی وصل بر آمده اند، در این نوشتار با درنگی کوتاه به راهبرد اسلام در برابر پیروان ادیان و ملل دیگر از یک سو و چارچوب های تعامل مسلمانان با هم از سوی دیگر، به مسایلی که موجب دوری و شقاق مسلمانان و سر انجام در پاره ای موارد موجب صدور حکم تکفیر شده است، می پردازیم و آن گاه معیارهای مسلمان بودن را در کتاب و سنت و اقوال متکلمان و فقیهان فریقین بررسی خواهیم کرد و سرانجام حوزه های جواز و عدم جواز اختلاف نظر بیان خواهد شد، زیرا بدون بررسی بسترهای مساعد صدور حکم تکفیر و حوزه های مجاز و غیر مجاز آزادی اختلاف و اظهار نظر، بحث از معیارهای مسلمان بودن و مرز کفر، کمی انتزاعی خواهد بود.اسلام منادی مدارا و گفتگو
اسلام برای اهل کتاب و کفار، حقوقی تقریبا مشابه حقوق مسلمانان قایل است(1) و از مال و جان آنان همانند یک مسلمان دفاع می کند، نگاهی از روی مدارا به آنها در اوج اقتدار و حاکمیت اسلام نشان از عطوفت اسلام در برابر ملل و نحل دارد. علاوه بر این، درنگ کوتاه در آموزه های دین مقدس اسلام نشان می دهد که در آن نه تنها نسبت به پیروان خودش با یکدیگر توصیه به مدارا شده که از گفتگو با پیروان ادیان الهی سخن به میان آمده است، از جمله در آیه 14 سوره آل عمران می خوانیم: «قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى کَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِکَ بِهِ شَیْئًا وَلَا یَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ.»در جای دیگر پیروان خود را به «جدال احسن» با اهل کتاب دعوت می کند و بیان می دارد که بگویید ما به آنچه که بر شما نازل شده است، باورمند می باشیم: «وَلَا تُجَادِلُوا أَهْلَ الْکِتَابِ إِلَّا بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِلَّا الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ وَقُولُوا آمَنَّا بِالَّذِی أُنْزِلَ إِلَیْنَا وَأُنْزِلَ إِلَیْکُمْ وَإِلَهُنَا وَإِلَهُکُمْ وَاحِدٌ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ » (2) آموزه هایی از این دست در قرآن کریم و سنت قطعی نبوی، بسیار است. برای رعایت اختصار از بیان آن خودداری می کنیم، تنها برای این که مدارا محوری اسلام را نشان دهیم، مقداری از آن چه را که دیگران نسبت به اسلام در باب نهادینه کردن تساهل و مدارا میان پیروان خود از یک سو و با پیروان ادیان از ناحیه ی دیگر بیان کرده اند، نقل می نماییم.
اعترافات غربیان به مدارا محور بودن اسلام
در این باب اعترافات فراوانی وجود دارد که نمی توان به همه ی آنها پرداخت، از باب نمونه به چند مورد اشاره می نماییم: گوستاولبون بر این باور است که عدل و داد اسلام موجب گسترش آن شده است و مردم از آن رو به آن ایمان می آوردند که از آن مدارا می دیدند: «زور شمشیر موجب پیش رفت قرآن نگشت، زیرا رسم اعراب مسلمانان، این بود که هر کجا را که فتح می کردند مردم آن جا را به دین خود می گذاشتند، این که مردم مسیحی از دین خود دست بر می داشتند و به اسلام می گرویدند و زبان عربی را بر زبان مادری خود بر می گزیدند، بدان جهت بود که عدل و دادی که از آن عرب های فاتح می دیدند مانندش را از زمامداران پیشین خود ندیده بودند.»(3)ویل دورانت نیز بر آن است که اسلام در قرون متمادی که غربیان گرفتار هزاران بن بست بودند پیشاهنگ بود:«اسلام طی پنج قرن از لحاظ نیرو، نظم و بسط حکومت و تصفیهی اخلاق و رفتار، وضع قوانین منصفانه ی انسانی، تساهل دینی، ادبیات و طب و فلسفه پیش آهنگ جهان بود. هر چند محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) پیروان دین مسیح را تقبیح می کند، با این همه نسبت به ایشان خوش بین و خواستار ارتباط دوستانه بین آنها و پیروان خویش است، حتی پس از برخوردی که با پیروان دین یهود داشت، با اهل کتاب راه مدارا در پیش گرفت...»(4)
گوستاولبون از زبان عده ی دیگری اعتراف بس دل انگیزی را نقل می کند که با آمدن اسلام به بیت المقدس هیچ آسیبی به ساکنان آن نرسید، برعکس وقتی دیگران آمدند قساوت و سنگ دلی را به اوج رساندند: «هنگامی که مسلمانان بیت المقدس را فتح کردند، هیچ گونه آزاری به مسیحیان ترساندند، ولی برعکس وقتی نصاری این شهر را گرفتند با کمال بی رحمی مسلمانان را قتل عام کردند و یهود نیز وقتی به آنجا آمد، بی باکانه همه را سوزاندند. باید اقرار کنم که این سازش و احترام متقابل را که نشانه ی رحم و مروت انسانی است، ملت های مسیحی از مسلمانان یاد گرفته اند.» (5)
موآخات و مواسات، راهبرد اسلام برای پیروان
دین مقدس اسلام برای ایجاد بستر مدارا از هیچ کوششی دریغ نورزیده است، آنها را با هم برادر نمود «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَیْنَ أَخَوَیْکُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ»(6)(7)شاید کلمه ی «اخ» و مشتقات آن از واژگان پر کاربرد متون دینی باشد، در پاره ای موارد نیز یاران پیامبر را کسانی معرفی می کند که بر کفار شدید و بین خود شان مهربان اند: «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ ...» (8) و یا آن چه در مصادر فریقین وارده شده است که «فالمؤمن للمؤمن کالبنیان یشد بعضه بعضا»(9)، توجه به بار عاطفی «اخ» و رابطه ی اخوت نشان می دهد که این دین حنیف بیشترین تأکید و تکیه را بر این داشته است که مسلمانان با هم دیگر به نیکی و مدارا رفتار کنند، آن گونه که برادر با برادر چنین می کند، از آن سو اخلال گران رابطه ی مفاهمه و اخوت را به مجازات توسط سایران و عید می دهد و به دیگران دستور می دهد که فرقه ای که بغی را پیشه ساخته است به راه آورید. احکام اخلاقی و وظایفی که بر مسلمان نسبت به برادر دینی اش جعل شده است، فصل بزرگی از معارف اصیل اسلامی را تشکیل می دهد [آن چنان] که در بحار الانوار از رسول گرامی اسلام روایت شده است: «ان للمسلم على أخیه المسلم ستا: یسلم اذا لقیه و یعوده اذا مرض و یسمته اذا عطس و یشهده اذا مات و یجیبه اذا دعاه و یحب له ما یحب لنفسه و یکره له مایکره لنفسه.(10)
نگاهی به این وظایف نشان می دهد که اسلام تا چه اندازه به مواسات و همدردی و احترام و ... تأکید و تکیه دارد، به طور نمونه «سلام کردن در حین ملاقات با کسی و در شرایط گوناگون، نشان دهنده ی توجه أکید اسلام بر تفاهم مسلمانان است، شاید بار معنایی سلام در هیچ فرهنگ دیگر برای واژگان مشابه هنگام به هم رسیدن وجود نداشته باشد، سلام از یک سو طلب رحمت خداوندی و از سوی دیگر اعلام در امان بودن مال و جان و ناموس طرفین است و....
تاکنون به این نتیجه دست یافتیم که اسلام برای مدارا در پیش گرفتن مسلمانان نسبت به همدیگر تا وقتی در دایره ی وسیع اسلام و اخوت باقی باشند، سنگ تمام گذاشته است، اینک ببینیم مسلمانان چه کرده اند، تا چه اندازه به این آموزه ها و توصیه ها وفادار مانده اند؟
نحوه ی تعامل مذاهب اسلامی با یکدیگر
وقتی این صفحه را ورق می زنیم با تعارض شگفت انگیزی مواجه می شویم، به همان اندازه که اسلام در مواجهه با پیروان ادیان مدارا محور بوده و برای پیروان خود چارچوب هایی را برای تحکیم پیوند معین کرده است و آموزه های آن بر این مدار می چرخد، رفتار پیروان آن با همدیگر اسف انگیز است، از آغاز رحلت نبی گرامی اسلام، نابردباری ها آغاز می گردد، با پیدایش نحله های کلامی و مکاتب فقهی این روند رشد نموده و با عجین شدن آن با مسایل سیاسی و ... به اوج می رسد، تکفیر و تفسیق ها و جعل احادیث در مدح و ذم افراد آغاز می گردد. از صفحات ملال آور تاریخ عقاید ملل و نحل همین تکفیرهای بی رویه است که توقفگاهی ندارد، هر کسی بدون واهمه به راحتی فتوا به کفر دیگری می دهد.اختلافات فکری؛ بسترهای مساعد صدور حکم تکفیر
نگاهی به تاریخ اسلام نشان می دهد که صدور حکم تکفیر بیشتر ریشه در اختلافات نظری یا سیاسی داشته است، بررسی همه ی عوامل زمینه ساز برای این جریان، رساله های پرحجمی را می طلبد که رسالت نوشتار کنونی نیست ، از میان عواملی که عمده ترین نقش را در شقاق و جدایی داشته است چند مورد را بیان و در حد توان خود و حوصله نوشتار بررسی خواهیم کرد.خلافت و امامت
در مورد این که چه کسی یا چگونه شخصیتی پس از رسول گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) شایسته است بر مردم حکمروایی نماید، مسلمانان به نزاع بر خواسته اند، اهل سنت بر آن است که این مسأله از مسایلی است که به خود امت وانهاده شده است و از جانب شارع در این باب دستوری نرسیده است، بلکه حتی علمای بزرگ اهل سنت آن را جزو فرعیات فقهی می دانند، امام غزالی (متوفی ۵۰۰ه) بر این باور است که امامت جزو امور فقهی است:«ان النظر فی الإمامة لیس من المهمات و لیس ایضا من فن المعقولات، بل من الفقهیات...»(11)سیف الدین آمدی( ۵۵۱ - ۱۳۱ قمری) نیز آن را فرعی می شمارد: «واعلم ان الکلام فی الإمامة لیس من اصول الدیانات والامن امور اللابدیات...» تفتازانی (۷۱۲- ۷۹۳ قمری) نیز همین گونه اظهارنظر می کند: «لانزاع فی ان مباحث الإمامة بعلم الفروع الیق... و لا خفاء فی أن ذلک
من الأحکام العملیة دون الاعتقادیة.»(12)
اما شیعیان بر آن اند که امامت جزو اموری است که مردم در مشروعیت آن نقشی ندارند، زیرا در حکومت، فرمانروایی بر جان و مال و ناموس مطرح است که جز خداوند کسی چنین حقی ندارد، مگر این که خداوند متعال به او اجازه دهد و پیامبران الهی از جانب خداوند عظیم الشان چنین حقی داشتند و لازم است که پس از خود، کسی و یا کسانی را به عنوان حاکم اسلامی معرفی نمایند، به اعتقاد شیعه، رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در حجة الوداع چنین کاری را انجام داده است.(13)
بررسی نزاع و جواز/ عدم جواز تکفیر در مسألهی خلافت
در این نوشتار نمی توان به نقد ادلهی طرفین و داوری پرداخت، زیرا مسأله ای که قرنها محل مناقشات بوده است، در یک نوشته ی کوتاه نمی گنجد، آنچه به مبحث کنونی ما مربوط است، این است که آیا اعتقادی مخالف در این باب داشتن می تواند موجب کفر و ارتداد را فراهم آورد یانه؟ برای این که بهتر به مطلوب دست یابیم، لازم است نکته ی را بیان نماییم و آن این که امامت به اجماع مسلمانان جزو اصول دین نیست، حتی شیعه که آن را جزو اصول می داند، بر آن است که امامت مربوط به اصول مذهب است، نه اصول دین. علامه شرف الدین در این باب می نویسد:«قد اجمع اهل القبلة على انها لیست من اصول الدین ...»(14)عبارت هایی که از بزرگان اهل سنت نقل کردیم نیز این ادعا را تأیید می نماید. بنابراین، آیا می توان فتوا به تکفیر کسی داد که در این باب اعتقاد دیگری دارد؟ این مطلب در واپسین بخش نوشتار کنونی (معیار جواز اختلاف نظر) بیشتر بررسی خواهد شد. اجمالا یادآور می شویم که در باب مسایل فرعی و نظری باب گفت و گو و اختلاف باز است، ولی بی توجه به این نکته برخی از علمای اهل سنت از این مسأله مستمسکی ساخته و فتوا به کفر تشیع داده اند، شیخ نوح حنفی در فتاوی الحامدیة به صراحت یکی از اسباب کفر شیعه را مسأله ی انکار خلافت شیخین می داند:«... و اما الکفر فمن وجوه ... منها انهم ینکرون خلافة الشیخین ...» (15)
دیدگاه فرق در باب صحابه
نگاه دو مذهب به صحابه ی رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) متفاوت از یک دیگر بوده است. غالب اهل سنت بر این بوده اند که همه ی صحابه عادل اند، هر چند درجه ی عدالت شان متفاوت است، ولی در اصل عدالت با هم تفاوتی ندارند، طعن به صحابه را طعن به پیامبر و طعن به پیامبر را موجب کفر می دانند و بر آنند که برخی از صحابه در کارها اجتهاد کرده و عده ای از مجتهدان مصیب اند و برخی دیگر در اجتهاد خطا کرده اند.(16)اما شیعیان در این باب برآنند که صحابه با سایر مسلمانان تا روز قیامت تفاوتی ندارند و مصاحبت تنها با رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) موجب آن نمی شود که حکم به عدالت کسی داده شود، مگر این که انسانی باشد که کاملا به دستورات شرع عمل کرده و مطابق خواست شرع انور گام برداشته باشد، تازه در این حد آن نیز اعمالش با معیارهای دیگر س نجیده می شود و اگر مطابق بود در این صورت تعدیل می شود و گرنه یا سکوت می گردد و یا اگر قراین علیه آن باشد جرح می گردد، شیعه در جرح برخی از صحابه از قرآن کریم و سنت متواتر کمک می گیرد. با بیان بسترهای مساعد نابردباری اینک به معیار مسلمان بودن اشاره می شود.
معیار مسلمان بودن و سد باب تکفیر
برای آن که بتوان برای همیشه باب تکفیر بی پشتوانه را مسدود کرد، لازم است ظوابط و معیارهای اسلام و مرز کفر و ایمان روشن شود، با این معیار آن گاه به راحتی می توان قضاوت کرد که فتاوای تکفیر تا کجا مستند به مبانی و منابع است و در چه مواردی دلبخواهی و فاقد دلیل است، به همین دلیل نگاهی به قرآن کریم و سنت متواتر و فتاوای عالمان بزرگ می اندازیم تا ببینم چگونه می توان قضاوت کرد؟قران کریم و معیار ایمان
آنچه در قران کریم معیار ایمان و مایه ی فلاح معرفی شده است، ایمان به خدا، فرشتگان، انبیا و کتاب های آسمانی می باشد: «آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنْزِلَ إِلَیْهِ مِنْ رَبِّهِ وَ الْمُؤْمِنُونَ کُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَ مَلَائِکَتِهِ وَ کُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ لَا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ وَ قَالُوا سَمِعْنَا وَ أَطَعْنَا غُفْرَانَکَ رَبَّنَا وَ إِلَیْکَ الْمَصِیرُ» (17) در برخی دیگر از آیات علاوه بر ایمان به خدا و ایمان به آن چه بر پیامبر نازل شده ، ایمان به قیامت نیز آمده است: «وَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَ مَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ وَ بِالْآخِرَةِ هُمْ یُوقِنُونَ» (18) و در برخی از آیات، عدم ایمان به خدا و روز جزا را موجب ضلالت معرفی کرده است (19). به طور کلی در قرآن کریم متعلق ایمان که البته بالاتر از اسلام به تصریح خود قرآن کریم است، در آیات متعددی خدا و قیامت و در برخی موارد ملائکه و کتب و دادن زکات، ادای نماز، روزه و حج هم معرفی شده است. با بیان معیار اسلام و ایمان در قرآن کریم، آن را در سنت متواتر و معتبر نزد فریقین بررسی می نماییم:معیار کفر و ایمان در سنت متواتر
در صحاح شش گانه از وجود گرامی رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) احادیث بسیاری نقل شده است که در آنها معیار ایمان را اقرار به توحید و شرک نورزیدن و عمل به احکامی مانند نماز، روزه، حج، زکات و... معرفی می کند، امام مسلم با اسناد به ابوهریره چنین نقل می کند:«عن ابی هریرة قال: کان النبی بارزا یوما للناس فأتاه رجل فقل ما الایمان؟ قل: الایمان أن تؤمن بالله وملائکته وتؤمن بالبعث، قال و ما الاسلام ؟ قال: الإسلام أن تعبد الله ولا تشرک به وتقیم الصلاة وتؤتی الزکاة المفروضة وتصوم رمضان» .(20)در حدیث دیگری که در صحیح بخاری و مسلم آمده است، نیز معیار ایمان همین امور معرفی می گردد: «عن طلحة بن عبیدالله قال: جاء رجل إلى رسول الله من أهل نجد ناثر الرأس نسمع دوی صوته و لانفقه ما یقول حتی دنی فذا هو یسئل عن الاسلام فقال رسول الله: خمس صلوات فی الیوم و اللیلة، قل هل علی غیرها ؟قل لا الا ان تطوع، قل: وصیام رمضان، قل هل علی غیره ؟ قل لا. الا ان تطوع، قل: وذکر له الزکاة، قل هل علی غیرها قل لا إلا أن تطوع، قل فأدبر الرجل و هو یقول و الله لا أزید و لا انقص: قال رسول الله: افلح ان صدق».(21)
در سنن نسائی از انس بن مالک نقل شده: «من شهد ان لا اله الا الله و استقبل قبلتنا وصلی صلاتنا و اکل ذبیحتنا فذلک مسلم، له ما للمسلم و علیه ما علی المسلم.»(22)
احادیثی که در باب ایمان و کفر در صحاح ششگانه وجود دارند از حد تواتر می گذرند، لذا کسانی که به این ها باور داشته باشند و طبق آن عمل نمایند، مسلمان هستند و فتوا به کفر آنان نتوان صادر کرد.
علمای مسلمان و عدم جواز تکفیر اهل قبله
ابن حزم اندلسی می گوید: هیچ مسلمانی را به خاطر فتوایی یا سخنی در باب یک اعتقاد تکفیر نمی توان کرد، می گوید رأی کسانی مانند ابوحنیفه، شافعی و... نیز همین است:«و ذهبت طائفة إلى أنه لا یکفر و لایفسق مسلم بقول قاله فی اعتقاد أو فتیا و إن کل من اجتهد فی شیء من ذلک فدان بما رأی أنه الحق فانه مأجور علی کل حال إن أصاب فأجران و إن أخطأ فأجر واحد، وهذا قول ابن أبی لیلی و أبی حنیفه و الشافعی و السفیان الثوری و داود بن علی و هو قول کل من عرفنا له قولا فی هذه المسألة من الصحابة لا نعلم منهم خلافا فی ذلک أصلا»(23)
در الیواقیت و الجواهر اثر یکی از نویسندگان بزرک اهل سنت، از قول شیخ تقی الدین السبکی در فتوایی چنین می خوانیم:
«اعلم یا أخی إن الإقدام علی تکفیر المؤمنین عسر جدا و کل من فی قلبه إیمان یستعظم القول بتکفیر أهل الأهواء و البدع مع قولهم (لا اله الا الله محمد رسول الله.) فان التکفیر أمر هائل عظیم».(24)
غزالی نیز با این که فلاسفه را به دلیل اعتقاد به قدیم بودن عالم و انکار معاد جسمانی و انکار علم خداوند به جزئیات مستحق تکفیر قطعی می داند، ولی در قبال تکفیر فرقه های کلامی معتقد است تا می توان محمل درست برای قول پیدا کرد، باید از تکفیر خودداری نمود:
«والذی ینبغی أن یمیل المحصل الیه الاحتراز من التکفیر ما وجد الیه سبیلا فان استباحة الدماء و الاموال من المصلین الی القبلة المصرحین بقول لا اله الا الله محمد رسول الله خطاء و الخطاء فی ترک الف کافر فی الحیاة اهون من الخطأ فی سفک محجمة من دم مسلم. وقد قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): امرت أن أقاتل الناس حتی أن یقولوا لااله الا الله محمد رسول الله، فذا قالوها فقد عصموا منی دمائهم و اموالهم الا بحقها.»(25)
فقها و متکلمان شیعه نیز هیچ یک از اهل قبله جز غلات و نواصب را کافر نمی دانند و حکم به اسلام سایر فرق اسلامی می دهند، تمام احکامی که بر یک مسلمان مترتب است را بر آنان واجب می دانند. بنابراین، فتوای به کفر و جواز قتل کسانی که در دایرهی اسلام اند و مرتکب کارهایی که موجب ارتداد می شود نگشته اند، مال و جان شان محترم است و کسی حق تکفیر آنان را ندارد، صدور هر گونه حکم تکفیر در این حالت بدون پشتوانه ی شرعی است. اما این که تا کجا می تواند خلاف مشهور نظر دیگری داشته باشد و آن را اظهار کند، این امری است که در عنوان بعدی به آن می پردازیم:
حوزه های جواز / عدم جواز اختلاف نظر
اگر بخواهیم دایره ی آموزه های دین مقدس اسلام را تعیین کنیم، در ذیل دو عنوان کلی مسائل اعتقادی و عملی می گنجد که هر کدام زیر عنوان های دیگری هم دارند، در حد توان خود و مجال نوشتار به جواز یا عدم جواز اختلاف نظر و اختلاف برداشت یا به تعبیر امروزی ها مشروعیت قرائت های مختلف خواهیم پرداخت.مسایل اعتقادی
مسایل اعتقادی خود به دو بخش ضروری و غیر ضروری یا فرعی تقسیم می شوند، هر یک از این ها، احکام جداگانه دارند، نمی توان همه را یکسان دید.مسایل اعتقادی ضروری
در مسایل اعتقادی ضروری یا همان چیزی که در لسان متکلمان به اصول دین نامبردار گشته است و نص آیات مبارک قرآن کریم و روایات شریف متواتر بر اعتقاد به آنها استوار می باشد، جایی برای اختلاف نظر نیست. مرز اسلام و کفر، باورمندی به همین امور است؛ ایمان به خدا، معاد، نبوت عامه و نبوت خاصه. بدون باورمندی به این امور نمی توان به کسی مسلمان گفت. در آیات مبارک قرآن خروج از دین وقتی است که آن چه از جانب خدای متعال نازل شده را قبول نداشته باشد: «... وَمَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِکَ هُمُ الْکَافِرُونَ» (26)؛ لذا خروج از اسلام زمانی صورت می گیرد که مخالف ضروریات دین باشد. تفتازانی می نویسد: «لیس بکافر ما لم یخالف ما هو من ضروریات الدین .»(27)مسایل اعتقادی غیر ضروری
در مسایل غیر ضروری و نظری مجال اختلاف نظر هست و نمی توان کسی را ملزم به قبول یک تفسیر خاص کرد، این جا آن چه داور نهایی است، ابزارهایی است که در فهم این موارد به کار می آید، میزان درستی و عدم درستی آن، مطابقت یا عدم مطابقت آن با معیارهای فهم درست و روشمند بودن است. در صورت روشمند بودن می توان به این تفاسیر احترام نهاد و با ارزیابی نشان داد که کدام یک درست است و کدام نادرست و در صورت اثبات نادرستی باز هم راهی برای تکفیر وجود ندارد، نمی توان به خاطر بیان نظری که به نظر خطا می رسد، صاحب نظر را تکفیر کرد.مسایل فقهی
در مسایل فقهی نیز همین تقسیم بندی می آید، برخی احکام ضروری اند و برخی دیگر غیر ضروری، در این باب نیز با محک هر کدام باید وارد شد.مسایل فقهی ضروری
در احکام ضروری فقهی از قبیل نماز، روزه، زکات، جهاد، خمس و... جای هیچ گونه اختلافی نیست، نمی توان آرای مختلف را قبول کرد، مخالفت با آن چه مطابق نص است، مورد قبول نمی باشد. تشریع و بدعتی که در لسان روایات از آن نهی شده همین است که در برابر نص کتاب و سنت، کسی از خود چیزی اضافه نماید. عدم اعتقاد به ضروریات نیز موجب کفر و ارتداد فرد را فراهم می کند.احکام غیر ضروری فقهی
در این قسم جای اختلاف هست و اشکالی هم ندارد. عامل اختلاف در این قسم به نظری بودن مسأله از یک سو و دخالت برخی عناصر دیگر در فهم بر می گردد، از قبیل زمان و مکان و معلومات غیر فقهی فقیه، قطعی نبودن برخی از منابع دینی از قبیل اخبار واحد و ... مجالی برای تکفیر در این باب نیز وجود ندارد، برای بهتر روشن شدن این مسأله، خوب است بیان یکی از بزرگ منادیان تقریب مذاهب اسلامی، مرحوم شیخ عبدالمجید سلیم، را نقل نماییم که با عبارات دیگر همین نتیجه را می گیرند، ایشان با تقسیم احکام به ثابت و اجتهادی یا متغیر، اختلاف در اولی را غیر قابل قبول و اختلاف در دومی را امر طبیعی می دانند و بر آنند که امکان نفی اختلاف در این مورد اصلا وجود ندارد و این گونه اختلاف نه منهی عنه که موجب برکت است:«ان الدین الاسلامی قائم علی نوعین من الأحکام: أحدهما ثابتة یجب الایمان بها ولا یسوغ الاختلاف فیها، و لیس من شأنها أن تتغیر بتغیر الزمان والمکان و لا أن تخضع البحث الباحثین و اجتهاد المجتهدین. ذلک بانها ثابتة عن الله تعالی بطریق یقینی لایحتمل الشک ... و الثانی احکام نظریة اجتهادیة مرتبطة بالمصالح التی تختلف باختلاف ظروفها و احوالها، او راجعة إلى الفهم والاستنباط اللذین یختلفان باختلاف العقول و الافهام، او واردة بطریق لایرقى الى درجة العلم و الیقین.... و النوع الأول من الأحکام هو الاساس الذی أوجب الله على المسلمین أن یبنوا علیه صرح وحدتهم غیر متنازعین و ربط عزهم و قوتهم و هیبتهم فی اعین خصومهم و المتربصین بهم و المسلمون کلهم مؤمنون به ایمانا ثابتا لا یتزعزع، لا فرق فی ذلک بین طائفة منهم و طائفة و أن جمیع الآیات التی جائت فی النهی عن التفرق و ذم الاختلاف ... انما تعنی الاختلاف فی هذا النوع من الأحکام ... اما النوع الثانی من الأحکام فإن الاختلاف فیه امر طبیعی، لان العقول تتفاوت و المصالح تختلف و الروایات تتعارض و لا یعقل فی مثل هذا النوع أن یخلو مجتمع من الاختلاف و یکون جمیع افراده على رأی واحد فی جمیع شئونه و هذا النوع من الاختلاف غیر مذموم فی الاسلام مادام المختلفون مخلصین فی بحثهم، باذلین وسعهم فی تعرف الحق و استبانته بل انه لیترتب علیه کثیر من المصالح و تتسع به دائرة الفکر، و یندفع به کثیر من الحرج و العسر، و لیس من شأنه أن یفضی و لا ینبغی أن یفضی بالمسلمین الى التنازع و التفرق و یدفع بهم إلى التقاطع و التنابز »(28)
یکی دیگر از نویسندگان معاصر نیز در باب جواز یا عدم جواز اختلاف نظر، بیان مشابهی دارند، ایشان نیز در دایره ی قطعیات، اختلاف را غیر قابل قبول و در دایرهی ظنیات به شرط روشمند بودن، امر را مقبول و طبیعی می دانند در دایره ی قطعیات و ضروریات اسلام هیچ تردید و اختلافی وجود ندارد و اگر کسی هر یک از این احکام و عقاید را قبول نداشته باشد مسلمان نیست، ... اما در دایره ی ظنیات، صاحب نظران و مجتهدان می توانند فتاوای مختلف و آرای متعدد داشته باشند... و هر کس می تواند از فتوای هر مجتهدی که اعلم تشخیص داده است، تبعیت کند و به هیچ مجتهدی هم نمی شود گفت نظر شما قطع و صد در صد غلط است... البته شرط اظهار نظر این است که باید در مسایل دینی متخصص باشد و این طور نیست که چون مسأله ظنی است، هر کسی از گرد راه برسد و بگوید نظر من هم این است.» (29)
جمع بندی نهایی و نتیجه گیری
در این نوشتار در پی ارایه ی معیار مسلمان بودن بودیم، اهمیت این مسأله و تبیین بهتر آن در گرو این بود که بدانیم چه عواملی موجب آن شده است که مسلمانان از مواخات اندک اندک به سمت تکفیر و مقاتله گام بردارند؛ بیان شد که اختلافات در مباحث نظری موجب این مشکلات شده است. لذا کوشیدیم در حد توان و ظرفیت نوشتار، عمده ترین اختلافات را بیان نماییم و روشن شد که هیچ یک از اموری که بستر مساعد برای صدور حکم تکفیر شده بودند، نمی توانند قابلیت صدور این حکم را داشته باشند. پس از آن معیار مسلمان بودن را در منابع دینی بررسی کردیم و در آنها ایمان به خداوند، قیامت و نبوت و یکسری اعمال و باورهایی دیگر وجود داشت و بالاخره از آنجا که اختلاف در مواردی وجود داشته و امری است که نمی توان از آن دیده فرو بست، ناچار به سمت آن کشیده شدیم که مرز اختلاف نظر و اظهار آن تا کجاست و در کدام حوزه نمی توان اختلاف را قابل قبول دانست و در کجاها گریز ناپذیر و حتی بالاتر از آن موجب برکت و رافع عسر و حرج است، گفته شد که در مسایل بنیادین دینی و احکام ثابت دین جای اختلاف نیست و در سایر موارد اختلاف اشکالی ندارد دیدگاه متفاوت داشتن در این موارد موجب خروج از دایره ی اسلام نمی گردد، تکفیر و تفسیق نیز در این گونه موارد وجهی ندارد و می توان بردباری پیشه ساخت و به اخوت مورد تأکید دین مقدس اسلام وفادار و پایدار ماند.پینوشتها:
۱- برای تفصیل بیشتر در این باب رک: مصباح یزدی، محمد تقی، کاوش ها و چالش ها، ج ۱، صص۱۸-۷۰
2- سوره عنکبوت، آیه 46
3-گوستاولبون، تمدن اسلام و عرب، ج1 ص141
4- ویل دورانت: تاریخ تمدن، (عصر ایمان)، ج 4، ص 432
5- گوستاولبون، تمدن اسلام و عرب، ج1 ص141
6- سوره حجرات، آیه۱۰
7- برای تفصیل بیشتر در این باب، رک: علامه شرف الدین عاملی، الفصول المهمة فی تالیف الامة، فصل دوم، صص ۹-۱۳.
8- سوره فتح، آیه ۲۹
9- صحیح بخاری، ج ۱، ص ۱۲۳، ج ۳، ص ۹۸، ج ۷، ص ۸۰. و مسلم ج ۸، ص ۲۰. و سنن ترمذی، ص۲۸. وسنن نسایی، ج 5، ص ۷۹. و بحار الانوار، ج ۲۹، ص ۲۶
10- بحار الانوار، ج ۷۳، ص 5
11- غزالی : الاقتصاد فی الاعتقاد. ص ۲۵۳.
12- شرح المقاصد، ج 5، ص ۲۹۷،
13- در مورد اعتقادات شیعه و مستندات حدیث غدیر و ادله ی آنان بر مسأله ی امامت می توان به کتاب عمده ی شیعه در این باب: الغدیر علامه عبدالحسین امینی، مراجعه کرد
14- الفصول المهمة فی تالیف الامة، ص ۱۰۳.
15- همان : ص 144.
16- نظرات فی الکتب الخالدة، ص ۱۱۳.
17- سوره بقره، آیه ۲۸۵
18- همان، آیه4
19- سوره نساء، آیه ۱۳۹
20- صحیح مسلم، ج ۱ ص ۳۳
21- صحیح بخاری، ج ۳،ص ۱۹۲.
22- سنن نسائی، ج ۷، ص ۷۵.
23- به نقل از الفصول المهمة، ص ۳۶
24- الاقتصاد فی الاعتقاد، ص ۲۶۸.
25- همان، صص ۲۹۹-۲۷۰.
26- سوره مائده، آیه 44
27- شرح المقاصد، ج ۵، ص ۲۲۷.
28- جمعی از نویسندگان، الوحدة الاسلامیة، مالها وما علیها، صص ۱۱-۱۲.
29- کاوشها و چالش ها، ج ۱ صص ۹۹-۱۰۰ با تلخیص.
منابع:
1.قرآن کریم
2. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، بیروت، دار الوفاء، چاپ ۲، ۱۶۰۳ه.
3. جمعی از نویسندگان، الوحدة الاسلامیة، ما لها وما علیها، با مقدمه ی: أ. د. محمود حمدی زقزوق، (بیروت، دار التقریب، چاپ اول، 1415ه).
4. گوستاولبون: تمدن اسلام و عرب، ترجمه سید هاشم حسینی، تهران، کتابفروشی اسلامیه.
5. ویل دورانت: تاریخ تمدن ،(عصر ایمان) (شرکت سهامی انتشار، تهران، چ۲، ۱۳۷۸).
6. عاملی، شرف الدین (علامه)، الفصول المهمة فی تالیف الامة، بیروت، دار الزهرا، ط۷.
7. ترمذی محمد بن عیسی. سنن ترمذی، (بیروت، دار الفکر، ۱۶۰۳ه).
8. غزالی، ابو حامد محمد: الاقتصاد فی الاعتقاد. تعلیق و مقدمه: د. علی بوملحم بیروت، دار ومکتبه الهلال، ط ۲، ۱۹۲۱ه.
9. واعظ زاده خراسانی، محمد، ندای وحدت، تهران، مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، ۱۳۷۶، چاپ ۱
10. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، (دار الفکر، بیروت، ۱۶۰۱ق).
11. النسائی، احمد بن شعیب، سنن نسائی ( بیروت، دار الفکر، ۱۳۶۸ق، ج ۱).
12. ابو محمد احمد بن حزم، الفصل فی الأهواء و الملل و النحل.
13. التفتازانی، سعد الدین، شرح المقاصد، تحقیق وتعلیق: عبدالرحمن عمیره (قم، منشورات شریف الرضی، ط1، 1409ه)
14. اشعری، ابوالحسن: الإبانة عن اصول الدیانة، تحقیق: د.فوقیه حسین محمود(قاهره، دارالانصار، ط1، ۱۳۹۷ه).
15. حفنی، داود المصرى: نظرات فی الکتب الخالدة (قاهره، مطبوعات النجاح ).
16. مصباح یزدی، محمد تقی، کاوشها و چالش ها ( قم، مؤسسه ی امام خمینی، چاپ اول، ۱۳۷۹ش)
17. آمدی، سیف الدین: غایة المرام فی علم الکلام، تحقیق و تعلیق: حسن محمود عبداللطیف، (قاهره، الجمهوریة العربیة المتحدة، المجلس الاعلى للشؤون الإسلامیة، لجنة احیاء التراث الاسلامی، ۱۳۹۱ ه.
18. مجله گفتمان نو، خزان ۸۲ پیش شماره اول.
منبع: مجموعه مقالات استراتژی تقریب مذاهب اسلامی، نویسنده: سید محمد مهدی افضلی، چاپ اول، ناشر: مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، تهران، 1384ش، صص 178-163
مجله راسخون مرتبط
تازه های مجله راسخون
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}